در صدای غم آور باران
جانفزا نغمه ای پُر از اندوه
می فشارد دل پر از دردم
تا که سنگین شود دلم چون کوه
او چه خواند؟ ز غم دلان ، آواز
در صدایش حکایت غمها
از دل بی قرار هر عاشق
آنکه مانده درون غم , تنها!!!
دیده ی اشکبار منهم نیز
می سراید سرود ناکامی
آسمان گر ز غم دلان گوید
از چه از من نمی برد نامی؟؟؟؟
من به سهمم دراین جهان ازغم
کوله باری کشیده ام بر دوش
خنده ی من, دلیل شادی نیست
غم مرا هم ، کشیده در آغوش!!!
غم چو مهمان رود به مهمانی
سوی دلهای خسته و محزون
چونکه مهمان خانه ی من شد
زین در اما , نمی رود بیرون!!!!
...
منکه گریم , ز غم غریبانه
غم چو مهمان اگر بمن سر زد
گشته بامن , دگر چو همخانه
چهارشنبه ۷ شهریور ماه۱۳۶۲
سروده فرزانه شیدا
با عرض سلام و خسته نباشید
از اظهار لطفتان بسیار سپاسگذارم
من نیز با اجازه شما را لینک کردم
در ضمن شعر ((مرا از خاطر مبر )) شما بسیار زیبا و دلنشین است .
مخصوصاْ دوبیت
دیده ی اشکبار منهم نیز
می سراید سرود ناکامی
آسمان گر ز غم دلان گوید
از چه از من نمی برد نامی؟؟؟؟
نه تنها بردل بلکه در ذهن هم ماندگار میشود
و من شخصاْ از این دو بیت بسیار خوشم آمده است.
امیدوارم که همیشه موفق وسلامت باشید.
و دیگر اینکه در مورد نام خانوادگیم اشتباه فرموده بودید و بنده رحمتی هستم نه رحیمی .
با سپاس.