شور شیدائی -اشعار Farzaneh Sheida

اشعار فرزانه شیدا - fsheida-f.sh

شور شیدائی -اشعار Farzaneh Sheida

اشعار فرزانه شیدا - fsheida-f.sh

می بازمت (آبی عشق من) سروده ی فرزانه شیدا

 

 

می بازمت  (آبی عشق من)

   

 
می بازمت به هیــچ , آری به هیـچ وهیـچ 
 
آنگه که قلب من سرشار عاشــــــقی ست 

 
میگریمـــت به درد, آری به اشـــک ِسوز 
 
آنگــه که روح من , آبــــی تر از تو بود !!
 

در قطره ها ببین , این قطره های اشک 
 
صادقترین سکوت ، در حرف قطره بود !!! 

 
میخواندمت به عشق , آنگه که راه تو
همراه من نبود!!!

آگـه نشـــد دلــم ,  بار دگر ز غـم 
 
تکرار قصه بود ,این دم دوباره هـم !!!

آری بپــای دل , میســوزم وســکوت 
 
بغضی دوباره داشت , در خلوت وجود !

 
آخـر چه گویـمت ؟؟! میترسـم از نگاه 
 
شاید که چشم من , خواند ترا به آه!!! 

 
میترسم از کلام , از واژه های درد 
 
ترسم بســـوزیم , ترسم بســوزمت 
 
...
 
غمـــگین تر از دلـم , امشب کسی نبود 
 
آری دوباره عشق , ( من را زمن ربود ) !

 
گفتی که راز توست , این عشق آتشین 
 
آه ای خدا ... خدااا , اشک مرا ببــین 

 
کردم گنه . مگر , در شور عاشقی
 
جز راز عاشقی , چیزی زمن نبود !!!

 
در آشیان شعر , در کُنج خلوتم 
 
آغوش شعر من , شد تکیه گاه من 

 
با من کسی نبود , جز واژه و قلم 
 
خلوت چه خلوتی , سرشار درد وغم

اما  به  خــلوتم , گه دل نفــس کشـید 
 
گه شور گریه ها , نقشی دگر کشـید 

 
شــد حامی دلم , هر واژه در سکوت 
 
میراث من ز دهر , جز خلوتی نبود!

 
اُنســـی شــبانه بود , در کنج خــلوتم 
 
از چه زدی ,چرا ؟ ,این خــلوتم بهم؟ 

 
می بازمــت کنون , درمانده , بیــقرار 
 
میـــمیرم از درون , در عین انــتظار 

 
میســـوزم از درون , اما به آشکار !!
 
روحم هــــلاک غم ,در آتش وشرار

 
اشــکم بپـــای تو , آری برو ... برو 
 
بی یک نگه به پشت در راه خود برو !

میگریمت کنون , درمرزی از جنون 
 
میخواهمت ز دل ,در چشم پر ز خون 

 
میگویــمت ترا , در اوج عاشـقی 
 
 آبی عشـــق من َ پـــرواز من توئی 

 
اما قفس مرا در بست وساده گفت 
 
 از خلوت قفـــس   جائی دگر مرو 

 
اینجا حریم توست ,تنهائی و قلم 
 
شعرت بخوان به عشق, دنیا بهم مزن 

 
اشــکم بپــای تو ,آری برو ... برو  
 
اینک که با خلوص دل دل داده ام بتو 
آری..برو...برو

فرزانه شیدا

دی ماه26 1385
 

 
 

نظرات 3 + ارسال نظر
امین دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 02:56 ب.ظ http://Sotode.blogsky.com

دوست من سلام وب زیبایی داری خوشحال میشم به وبلاگ من سری بزنید...

مجید سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:08 ق.ظ http://evamen.blogfa.com

سلام
در مورد شعرتان به نظرم تا اواخرش کلا خوب بود ولی در پایان انگار هول شده یا عجله برای اتمامش داشته اید ضمنا این همه نقطه چین و علایم سجاوندی هم عجیب و غریب است.
مثلا (این خلوت بهم )اشکال عروضی دارد این خلوتم بهم بوده شاید
یا (شعرت بخوان به عشق انگار گیر افتاده باشید شعری بخوان ز عشق بهتر بود
ضمنا خلوص بهتر است از دل در سطر آخر جدا شود که خلوص دل خوانده نشود

سعید مطوری سه‌شنبه 23 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:36 ق.ظ http://mehreganiran.blogfa.com/

سلام خواهر عزیز خانم شیدا

مفتخرم که در این مکان با ارزش شعری زیبا از شما خواندم وامیدوارم همیشه تندرست و ماندگار باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد