پلکانِ عشق

 

 

واینک بر سکوهای خیال
درنیمه راهِ پلکانِ عشق وآرزو
که تا عمق قلب آسمان
به قصر طلائی محبت
راه میبرد،ایستاده ام...
گوئی پله های طی شده
در گامهای خیال من...
در وسعت بلندای زندگیم
اگرچه در آخرین گامهای ؛ بودن؛ ...
جز گام برداشتنی
درسودا نبوده است...
...
وتا مرز آخرین پله های عشق
راهی ست بسیار...
انتهای راه چه خواهد بود؟
چه کسی ایستاده در گام آخر رفتن
در نقطهی رسیدن...
درخط پایان جستجوهای عاشقانه ام
انتظارم را میکشد؟
تو یا خدای عشق؟

هرچند که تو
خود خدای عشق منی
وخداوند عشق، ناجی من!

 ف.شیدا

 FarzanehSheida-fsh

یکشنبه 22 آذر 1388