کاشکی با ترانه ی غم ، دلی همصدا نمی شد
یا که با غم ِ جدائی , دلی آشنا نمی شد
کاشکی که دلای عاشق , غم دوری رو نمی دید
از کسی که عاشقش بود، اینجوری جدا نمی شد
توی بازیهای تقدیر ، دل به نومیدی نمی داد
توی دنیا تک وتنها , اینجوری رها نمی شد
کاشکی مرحمی میساختن , واسه دلهای شکسته
تا دیگه قلب یه عاشق ، اینجوری فنا نمی شد
اگه قلبی تو ی دنیا , طاقت جدا شدن داشت ...
که دیگه دلای عاشق ، اینجوری دریا نمیشد!
اگه عاشقی دلی رو ، اینطوری فنا نمی کرد
(دل عاشق رو شکستن)*" رسم این دنیا"* نمی شد!
اگه دنیا هم به قلبم ، غم ِ دوریت رو نمیداد
واسه دل قصه ی بودن , پوچ وبی معنا نمیشد!
کاشکی میشد ، که دوباره ،دلی برگرده به دیروز
تا امید ِ باتو بودن ، واسه من " رویا " نمی شد
فرزانه شیدا
23 دیماه 1382/ 2004ـJan
Norway-Oslo