-
دریا وصخره
شنبه 25 مهرماه سال 1388 02:45
من یه دریای لطیف تو ولی ساحل یک صخره ی سخت تو تن نرم مرا می شکنی من به فرسایش تو مشغولم لیک با اینهمه جنجال وستیز ما به هم محتاجیم ما بهم محتاجیم سروده ی فرزانه شیدا/ف.شیدا Farzaneh Sheida / fsheida
-
بوسه ی سلام
پنجشنبه 9 مهرماه سال 1388 13:36
بی گمان درپس رفتن ها " باز گشتی " نهفته بود .. تا در حریم میان کلام ودست وگرمی، نگاه وآتش وسوزندگی، سلام را بوسه ای باشد، میان گنگی احساسی که دورافتاده از نزدیکی ها.. به دگربار شراری می گرفت ، تا نقش دلواپس دلتنگی ،گم شود ، در لمس دستها، ودر آغوش نگاه ، و ختم" بدرود" را ،به انباری ببخشد که تا دیروز...
-
اصلاح الگوی مصرف / شاعر محمد جاوید از دفتر آوای خیال
سهشنبه 7 مهرماه سال 1388 04:10
اصلاح الگوی مصرف / شاعر محمد جاوید از دفتر آوای خیال شاعر محمد جاوید تاریخ تولد: یکشنبه 1 مهر 1335 کشور: ایران - شهر: شیراز اقای محمد جاوید : اولین کتاب من شامل گزیده ای از اشعارم درتابستان سال 85 تحت عنوان «گلستان جاوید» منتشر شد . شما می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص این کتاب و سایر اشعارم به سایت (آوای خیال...
-
● دیگه امشب...
شنبه 28 شهریورماه سال 1388 14:24
دیگه امشب گریه ی دل سـکوته ِ دلـــو شـکستـه با همـون بُغضـی که راهه نفسـای مـنو بســته من مـیترسم مـوج اشکام سیلی شه، پاتو بگیره تا که آخـرزیر پاهات دله داغـونم بـمیره امشـب ازهر شبی بیشتر دل مــن ، اسیـر درده با خیالت گرچه هر شـب چشمای من گریه کرده .... در کنار قاب عکسـت قطره اشکاس ، که چکیده دیگه طاقــتم نــمونده...
-
بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ * فرگر د کودک* به قلم فرزانه شیدا
جمعه 27 شهریورماه سال 1388 17:12
بعُد سوم آرمان نامه ارد بزرگ ـــ*ـــــ ـــ * فرگر د کودک * ـــــ ــــ*ـــ در این بخش از فرگرد آرمان نامه به بخش جذابی برخورد میکنیم که هر یک جمله ی آن سرشار از دانستنی هائیست که می بایست همگان در زندگی مد نظر داشته باشد نمونه ی آن: * هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید . *ارد بزرگ شاید بدانید که اطفال...
-
قصه ای حقیقی :( کبوتر )
پنجشنبه 26 شهریورماه سال 1388 13:37
چندروزی کبوتری تو ی خونه , بدون آ شیون وآب ودونه اسیر پنجره های بسته شد اونقدر زد به شیشه تا خسته شد نمیدونست راه رفتنش کجاس از کجا اومده از چپ یا که راست تا که نزدیک میشدم پر میکشید خودشو به شیشه های هی میکوبید اونقدر با غصه چش بهم میدوخت که دلم بحال اون طفلکی سوخت! نه آب ودونه میخورد نه میخوابید نگاهش به شیشه بود با...
-
بارانی - سروده ی فرزانه شیدا
شنبه 24 مردادماه سال 1388 13:36
دیگر اما صدای نغمه ی اندوهم را در پرواز های تنهائی سر نخواهم داد دیگر بر شاخ سبز امید جستجوئی نخواهم کرد میوه شادی را ... دیگر بررخساره ی آبی حوض نمیجویم.... وخورشید تابناک آتشین را . دیگر بی تو نمیخوانم... نمی خندم... نمی گریم . آسمان پروازم ابری ست... روزگارم غمناک دل من بارانی .... دل من بارانی ... سروده ی فرزانه...
-
واژه ی رویا
پنجشنبه 8 مردادماه سال 1388 23:47
هرگز اسیر واژه ی رویا نبوده ام حتی به آندم که ... بالهای احساسم در بیکرانه های آبی قلبت سربه سودا میکشید نه آندم نیز اسیر واژه ی رویا نبوده ام ! که حس درون ... فریادهای خویش را بردلم ...خراشی میکرد ... خون آلوده ... به پژواک صدائی ... که درونم ... را پر میکرد وفریاد می کشید : رویا بس !!!! و بس شد ...رویایم !! در...
-
لالائی - تقدیم به دختر وپسر عزیزم
شنبه 3 مردادماه سال 1388 19:01
لالا گل پونه ، دل از غمها به زندونه برای عاشقی کردن، تواین دنیای ویرونه دیگه شوقی نمیمونه دیگه شوقی نمیمونه لالا گل سرخم ، نمونده سرخی رخ هم نه شرم از بی وفائی ها ، نه حُجّبی بر رخ وگونه تو دنیای تباهی ها ، دل هر آدمی خونه دل هر آدمی خونه! لالا گل سوسن ، توُ این دنیا، تُواین برزن تمومه قصه ها مردن ، دلااز بسکه...
-
*اینگونه بودن * سروده ی فرزانه شیدا
دوشنبه 29 تیرماه سال 1388 17:13
صدائی خسته در صد واژه ی مبهم وصدها واژه ای در سطر خیس قطره های اشک میان خیسی هرخط دفتر در تب فریاد وچون سرخی غمبار شقایق ها نگاهی غمزده خونین درون سینه اش رنگ سیاهی های یک اندوه وتکرار خطوط اشک میان خط به خط دفتری خاموش. واما بازهم خاموشی واندوه ودر صدها سوال مانده در تردید به سرگردان سکوتی باز پیچیدن بخود... در یاس...
-
دریای محبت
پنجشنبه 25 تیرماه سال 1388 02:19
من بدریای محبت در عشق موج در موج همه فریادم ساحل روح مرا قسمت بود که تو چون شن بدهی بر بادم مانده ام با دل دریائی خویش موج بی ساحل افتاده به باد آه ای عشق چه گویم زغمش از غم وهجر ونبودش فریاد با چه امید به هر جوشش اشک موج اشکم برود بی ساحل در کجا سینه بگیرد آرام در کجا ر وح بگیرد منزل؟! بعد از این قلب منو دربدری بعد...
-
می بازمت (آبی عشق من) سروده ی فرزانه شیدا
دوشنبه 22 تیرماه سال 1388 14:45
می بازمت (آبی عشق من) می بازمت به هیــچ , آری به هیـچ وهیـچ آنگه که قلب من سرشار عاشــــــقی ست میگریمـــت به درد, آری به اشـــک ِسوز آنگــه که روح من , آبــــی تر از تو بود !! در قطره ها ببین , این قطره های اشک صادقترین سکوت ، در حرف قطره بود !!! میخواندمت به عشق , آنگه که راه تو همراه من نبود!!! آگـه نشـــد دلــم ,...
-
بغض غم
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1388 18:35
ایستاده در خطوط ممتد نگاهم سرشاری بغض غم را درون سینه مزه مزه میکرد طعم میوه ای نارسیده وکال تلخ و کِس وتلخ تر میشد آنگاه که دیده سرخی خشم را درروی ونگاه شاهد شد افتاد...بدونِ فرصت آه وپرکشید چون کبوتری بر آسمانی که دیگر آسمان او نبود. گریستم در نهایت بغض فریاد درونم دیگرآرام نمیگرفت اشکهایم نیز وتوتنها شاهد بودی فقط...
-
تاریک و روشن
پنجشنبه 11 تیرماه سال 1388 23:22
وقتى که بغض را پنهان میکنى اشکها از شیار قلم راه باز میکنند حتى در سیاهى وتاریکى نیز میتوان نوشت ! هر چند بسیارند آنان که در روشنائى نیز باز نمى بینند! سروده ی : ف.شیدا پنجشنبه 11 تیر 1388
-
شب تا سحر
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1387 02:49
کوچه را طی کرده دل در اوج غم شـــب ز انـــدوه دل من تیره شد لحظه در لحظه به تاریکی رسید در صدای پای من شب خیره شد خود ندانم کی سحر از ره رسید غم ولی بر روح وجانم چیره شد آسمان !...شب دیدی وروشن شدی از چه این دل بیشتر غمدیده شد؟!! ف.شیداسه شنبه 21 خرداد 1387
-
کهکشان عشق
دوشنبه 20 خردادماه سال 1387 00:27
به شبـــی که بــی تو تنــها خــلوتــی شبــــانه دارم هــــمه ی ستـــار ه ها را مـن بیــــاد ت میشــمـارم مــانده ایـن دو دیــدهء من هـــمره ستــــاره بیـــدار با دلــی به غــم نشـستــه هــمچنان ز غــصه بیــمار نـــرود ز خــــاطر مـــــن یــادگار عشـــق دیـریـن نشــــود مـــرا فــرامــوش آن گــذشته های شیرین آســــمان...
-
ساقی
پنجشنبه 16 خردادماه سال 1387 19:43
در این شبهای غمناکی ز مردن کی کنم باکی؟! بــباراز باده بر جامم براین عاشــق دل خاکی چو شد دل مســت وحیرانش چه سـوزد دل ز هجرانش رسد این سیل اشـــــک من شــبی آخــر به دامانــــش بخوان در مستى ا م ساقى شبی تا صـــبح و آفاقــی که بر هر شاخه ی قلبم ز عشـــقم مانده اوراقـــی پنجشنبه 16 خرداد 1387 ف.شیدا
-
یاد
دوشنبه 13 خردادماه سال 1387 22:08
من به فریاد رسا ...بدلى مانده به طوفان تنها با دلت میگویم من همه فریادم ...غصه اى در سینه ... بس رها در بادم بى کس و بی سامان... خسته از این زندان بى تو بس سرگردان... یکدل بربادم خسته از فریادم...خسته از فریادم... مانده ام مات به دهر...خسته از جوشش درد با دلم باز بگو ... برده اى از یادم؟! برده اى از یادم؟! ف.شیدا...
-
اشک وقلم
جمعه 10 خردادماه سال 1387 23:54
اشک وقلم قــلم یکدم نمی افـتد ، دگر از لای انگشـــتم که من با جوهرش عمری سکوت سینه را کُشتم سـیه کردم دفــاتر را ، که شاید کم شود دردم قــلم را با چـــنین فکری، یـگانه یـاورم کــردم به نثر وشعر وبا انـشا، نوشتم هرچه در دل بود به اشــکی دیدگان من ، همه تـحریر من آلــود قــلم بر روی دفترها، چو اشک چشم من میدید برای...
-
دوسروده با نامهای شاعرو درد عالم سروده آرش محمدی -وفرزانه شیدا
شنبه 4 خردادماه سال 1387 22:20
سروده آرش محمدی : شــاعــر قبل هر نکته شما را خواهشی خواهم از لطف شما بخشایشی گر مکدر شد کسی در این مقال از من و از گفته ام در این مجال گر سخن ها تــند بودش گاه گاه من حــــقیر کمترین قــبل از گناه شـــرم دارم از بزرگان خـــودم عذر می خواهم ز گفته بیش و کم : مـــثنوی هم گه گروهی می شود مـــعنی آن عـــهد بوقــی می شود...
-
شیشه دل
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1387 02:12
امروز به با غ نظر می کنم ولی درگوشه های دلم، خار غم بسی است هرروز بر سر این شیشه ای دلم پیوسته سنگ جفا ،دست هرکسی ست گویا بنام زندگی اندر مسیر عمر تا هست وهست ساز خموشی بوّد روا درگوشه ای که دلم نغمه می زند بازهم منم به خموشی چه بیصدا شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷ سروده فرزانه شیدا Farzaneh Sheida اطلاعیه توسط آقای اصلان...
-
کبوتر
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 18:06
بر همان آبی زیبای سپهر یک کبوتر ز سر بام گذشت گویا عاشق آرامی بود کز شبی تیره وبس تار گذشت سرخی گل به نگه، رنگ امید لیکن او .... بانگه زار گذشت وه که با خاطره وعشق و امید غمزده با غم ایام گذشت بی نشان آمد و با درد گریخت زخمی و خسته ازاین دام گذشت همه جا چنگ زد از درد گریز لیک با حادثه ی باد گذشت آه کز گرمی شیدا دل او...
-
(مهر خدا)
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1387 02:11
یـکّه خــدایم ز کّـرام زیـاد خانه مرا در دل ویرانه داد گرچه بدورم همه دیوار بود دل بدرونش همه آزار بود کس ز درونش نشده باخبر در دل ویرانه چه آمد بسر عاشق بیچاره ز هجران یار خانه خراب است و ندارد قرار .... هرکه مرا دید بمن رشک برد بر من وخوشبختی من غصه خورد هیچ ندانست به چه برده رشک برغم واندوه ودل و سوز اشک هیچ...
-
وای برمن.....
سهشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1387 20:27
دوش درخلوت بیداری عشق روی تو در نظرم جلوه نمود دیدمت با نگه غرقه به عشق آن نگاهی که دل از سینه ربود نام تو چون به زبان آوردم دل بناگه طپش خویش فزود گفت بی او ز طپش خواهم ماند وای برمن دلم عاشق شده بود!!! چهارشنبه بهمن ماه ۱۳۶۳ فــرزانه شـــیدا Farzaneh Sheida
-
جاده خاکستری
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1387 19:54
دستهای گشوده جاده گوئیا مرا بخویش میخواند وترانه ی رفتن را در وجودم به ترنم نشسته است با من بگو در کجای این جاده ی خاکستری خاموش در کدامین نقطه .... قلب مرا آرام خواهد بخشید میدانم ...جز آنجا آنجا که خانه عشق است و آرزو آرام نخواهم گرفت وجاده ...آه ...جاده در امتداد ساکت خویش مرا تا کجا که نمی برد ! آه که این ره کشیده...
-
شوق عاشقی
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1387 15:09
وقتی به شوق عاشقی ،هرروز نفسها میکشی اما بفردای دیگه ،طعم جدائی می چشی بمن نگو فردای ما بهتر ازامروزت میشه بخدا حرفی ندارم !خوب مگه امروزم چشه؟! منکه نگفتم یه کلام حتی به رفتنهای تو عزیز من فدات بشم هرجا که میخواهی برو! ازاول دوستت دارم تا آخرش دوراهی بود قصه ما تو زندگی فقط خیال واهی بود! اما عزیز دل من ،دوست دارم ،...
-
آه از آن روز
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1387 13:40
آه از از آنروز.. آه از آن روز که قلبم لرزید همچو آن سنگ که افتاد به آب کوه عشقی زدرون شعله وناّر که بدریای دلم... شد پرتاب روحم از آتش دل سوزان شد دلم از شور وشر عشق مذاب گیج از آن جام پر از باده ی مهر مست از آن گرمی پر شور شراب بی خبر از خود واز هرچه که بود باتو در عالم بیداری و خواب بر سبکبال پر عشق سوار با تو از...
-
چو دریا...!!
چهارشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1387 12:13
کنار اسکله دریای نروژ دوشنبه ۱۷ اردیبهشت norvegian sea چو دریا ..... : ________________ در کنار آبی روبدریای غروب مرغ دریائی نیز.... پرپرواز به بال از سرم باز گذشت وسپس دور زمن آسمان را پوئید دور شد باز به بال پرواز ودلم تنها شد !!! قایق چوبی زیبای سفید لنگر انداخته بر آب بروی موجی در تکانهای لطیف نرم و آهسته برقصی...
-
با تـو دنیـــا مــال مــن بود...مــال مــن
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1387 03:24
با تـو دنیـــا مــال مــن بود...مــال مــن _________________________________: روزی دنیــا مال مــن بـود...مال من با تمام شـادیــهاش....با تموم لحظــه هاش با تـو دنیـــا مــال مــن بود ......مــال مــن با همـه روزو شبـاش...خنـده ها و گریـه هاش .... اما اینو هم بدون! همـه دنیا با تموم خوبیهاش... در یه طرف.... منو دنیای...
-
کوچه سبز عاشقی
دوشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1387 23:18
دل زیبای تو باید باشد... باغ سرسبز تودر سینه ی تو! ... تا در این کو چه ی سبز... هر قدم همره دلها باشی... تا توانی باشد ... قدرتی بر دل نیز باز در رفتن ها... همچنان همره تو... رو به سرسبزی عشق...!!! و مرا نیز ببر...و مرا نیز ببر... که دراین غمزده بیراهه عشق... دل خود گم کردم وتوان دگری نیست مرا... که بیابم به ره عشق ،...